یادداشت

خدای زنده جوانرود؛ خدای مرده نئورئالیست‌ها

امتیاز کاربران

ستاره فعالستاره فعالستاره فعالستاره فعالستاره فعال
 

 

 
محمود سعیدزاده، عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران
 
در اصول فکری نئورئالیست‌ها  مسائل داخلی فاقد اصالت است، چرا که اصالت قدرت در جهان آنارشیک و بین واحد دولت‌هاست و طبیعتاً سیاست خارجی در مقابل سیاست داخلی واجد اهمیت خواهد بود (دلایل و علت‌ها دارد بماند برای بعد). از طرفی سازه دکترین مکاتب امنیتی  مبتنی بر روایت‌ها است. در این نگاه تقریباً هیچ وقت اصالت با واقعیات و مشکلات داخلی نیست و همه مشکلات به خارج و منازعات قدرت و فضای آنارشیک بین‌الملل نسبت داده می شود. به همین دلیل نئورئالیست‌ها هیچ وقت به سوالات مهمی چون ریشه، پایداری و ماهیت امنیت پاسخ درستی نمی‌دهند به عنوان نمونه چند سوال مهمی که پاسخ داده نمی‌شود:
-منظور از امنیت بر اساس واقعیت داخلی جامعه چیست؟
-ابژه امنیت چه معنایی دارد و با چه مفاهیمی پیوند خورده است؟
-تهدیدات چه ماهیتی دارند و امنیت از چه چیزی یا چه کسی یا چه منبعی نشات می‌گیرد؟
-سوژه امنیت چه کسی یا چه چیزی است و تامین کننده امنیت و ادامه دهنده امنیت چه کسی است؟
-تضمین امنیت با توسل به چه ابزاری یا ابزارهایی امکان‌پذیر است؟
در مکتب امنیتی پاسخ این سوالات نه در کف واقعیات بلکه از دل روایت‌هایی به دنیا می‌آید که در آن اصالت با سیاست خارجی است و به زبان ساده یعنی اگر بتوان مسئله دولت را در خارج حل و فصل کرد، در داخل هیچ کنشگر اصیلی نیست و مسائل خودبخود حل می‌شود. و در زمان‌های بحران هم همین انگاره‌ها مبنای همه تحلیل‌ها و تصمیم‌ها خواهد شد. این نگاه بیشتر از آنکه پلی بسازد یا مسئله‌ای را حل کند پل‌ها را تخریب و مسائل را لاینحل می‌کند. عاملین این تئوری هم فرقی نمی‌کند کجا و کدام کشور باشند. نان آنها در میلیتاریزه کردن جامعه است. در آمریکا باشند فجایع عراق و افغانستان را ببار می‌آورند، در روسیه باشند ابرقدرتی چون روسیه را در باتلاق‌های سوریه و اوکراین در مقابل حریفان و رقیبان به زانو در می‌آورند، در ایران باشند سیبل فیکی چون جوانرود و مهاباد می‌سازند تا با نابخردی تظاهراتی چند صد نفری را به تطاهرات چند هزار نفری تبدیل کنند و خود در آن گل بمانند. نسبت دادن معترضین و مخالفین و منتقدین به خارج و بیگانگان و عزم جدی برای سرکوب و خفه کردن هر نوع اعتراض را با این چارچوب می‌توان تفسیر کرد. نئورئال‌ها برای اینکه سناریوی ذهنی خود را تکمیل کنند به بزرگ کردن دشمن و یا ارتباطات ماورایی و بیرون مرزی آنها تکیه می‌کنند. قطعا جنگ روایت‌ها در جریان است، عربستان و اسرائیل با همه شکلی از ایران دشمنی دارند، اروپا و ترکیه و بخش زیادی از کشورهای عربی با همه شکلی از ایران رقابت دارند. و این روایت‌ها اتفاقا درست است اما ربطی به واقعیت‌های درون جامعه ندارد. واقعیت درون جامعه یک موضوع خارج از بحث مناقشات بیرونی و خودش واجد اصالت است. تاکید بر این موضوع از نگاه نئورئال‌ها صرفا برای فرار از واقعیت جامعه و ورود به یک بده‌بستان بین‌المللی و وارد کردن پای دولت یا دولت‌های خارجی برای مذاکره و به حاشیه بردن واقعیت جامعه است. حربه برچسپ‌زنی و  تجزیه‌طلبی به دیگران، ساختن سیبل مجعول و فیک و حمله به آن شاید در نگاه اول بتواند موجب انسجام داخلی بین نیروهای خودی و ایجاد  ترس در دل ناراضیان شود تا از مطالبات خود دست بردارند یا بین معترضین انشقاق بوجود بیاید اما این سناریو از آنجا که دقیقا از سناریوی ۵۸ بحران کردستان کپی شده است دارای یک ایراد اساسی است زیرا طراحان و مجریان آن فراموش کرده‌اند که مولفه زمان از اساسی‌ترین مولفه‌های سیاست‌گذاری است و بدون لحاظ کردن این مهم هیچ سناریویی قابلیت اجرایی ندارد. جوانان تحصیل‌کرده و باهوش و توانمند کرد مثل همه جوانان این مرز و بوم، امروز حرف‌های نسل فرهیخته قبل از خود را هم با شک و تردید به نقد می‌کشند و آنگاه می‌پذیرند، چه رسد به این که بخواهند از چریک‌های کلاشینکف به دست که سال‌ها در کوه‌ها از تحولات جهانی دور بوده‌اند پیروی کنند. ندیدن این همه تحول در جوانان و ناآگاهی نسبت به راه دراز آمده و قدهای سر به فلک کشیده قطعا از سر جهل نیست بلکه در راستای همان سناریوی خطرناک دیگری‌سازی و در خدمت ترجیح روایت‌ها بر واقعیت‌هاست. یکی از مهمترین علت‌ها نادیده انگاشتن این مولفه، ایمان به خدای مرده و تغافل از زنده بودن خدا و هر روز در شانی بودن است. تا چه رسد به اعتماد به خدای دهه‌های گذشته. اخوان ثالث در معنای بت می‌گفت بت رسیدن به یکی از معانی و ثابت ماندن بر آن است.
بیزارم از این کهنه خدایی که تو داری
هر روز مرا تازه خدایی دگر هستی
ایران امروز و مردم امروز، مردم سه چهار دهه پیش نیستند، تا چکمه بپوشند و شهری که با یک گردان هم می‌شد تصرف کرد، یک ارتش را و یک کشور را برایش به خط کرد. آنچه در این سناریو مرتبط با مولفه زمان است و نادیده گرفته شده و موجب شکست این سناریو می‌شود به شرح ذیل است:
-مردم جوانرود به صورت خاص و منطقه  کردستان به صورت عام، مردم گذشته دهه شصت نیستند که بتوان به ناحق و با استفاده از فضای هیجانی انقلابی ایدولوژیک‌زده دهه شصت آنها را صرفا به کوهستان نسبت داد. آوازه علم و فرهنگ این مردم و نخبگان آن و میهن‌پرستی و ایران‌دوستی این مردمان کران تا کران ایران پیچیده است. ۴۳ سال از لشکرکشی بلاوجه و غیرضروری به کردستان گذشته و درهم‌تنیدگی مردم این مناطق با بقیه مناطق ایران نمی‌گذارد برچسپ نامربوط به آنها چسباند و بحث تجزیه‌طلبی را به آنها نسبت داد. تکرار شعارهای کردستان چشم و چراغ ایران از اقصی نقاط کشور خیلی واضح گویای این واقعیت است که این برچسپ‌ها از دروغ سیزده هم برای مردم خنده‌دارتر است.
 
-تفنگ به خصوص وقتی از طرف خودی به سمت آدم نشانه برود به جای ترس خشم ایجاد می‌کند. مردم جوانرود و اورامانات سالانه ده‌ها جوان کولبر با گلوله از دست می‌دهند رنج نان نمی‌گذارد از گلوله بترسند. وقتی چنین است در مقابل رنج  آلوده شدن نام، گلوله هیچ تاثیری ندارد. زندگی با آن همه شیرینی چنان بر مردم تلخ می‌شود که با بهم زدنش با لوله تفنگ هم خیلی در مذاق انسان‌ها تفاوتی ایجاد نمی‌کند. شاید اشتباه متوجه شده‌اید اسم آنجا جوانرود نیست. آنجا اسمش (قلعه جوان رو) قلعه جوانان از دست رفته است. اطراف آن شهر را بگردید تا متوجه بشوید چه بزرگ مردانی از هلانیه تا حاج ابراهیم با سربلندی زیر خروارها خاک خفته‌اند. آن شهر زیر رگبار و بمباران و جنگ صدام قد کشیده و شهر شده و جوانرود شده است. آن مردمان ناآشنا به صدای تیر و ترکش و هواپیما و هلی‌کوپتر  نیستند، شهر را محاصره کرده‌اید که چه بشود؟ آنها را با اسلحه نمی‌توانید بترسانید. هر چند جان هر یک از آدم‌ها به تنهایی ارزش جان کل بشریت است اما جامعه‌ای با چنین شرایطی که دست خالی مقابل ارتش تا دندان مسلح صدام ایستاد و یک قدم حتی یک قدم عقب‌نشینی نکرد و هیچ وقت زن و بچه و پیر و جوانش آواره جنگی نشدند و زیر بمباران هواپیماهای دوستان روسی  سر خم نکردند. قاعدتا زیر رگبار تیربار و دوشکا هم جا نمیزند. اینها جنسشان از همان مردمی است که صدام با بمب شیمیایی هم نتوانست آنها را به زانو بیاورد و در عوض همانقدر شرافتمند و بخشنده و بزرگ‌اندیش بودند که نتوانستند حکم اعدام صدام متجاوز را هم امضاء کنند. اینها جنس اصل ایرانی هستند. عاقلی اگر بود باید با زبان خودشان با آنها صحبت می‌کرد. با زبان احترام و البته مطمئن باشید آنقدر عاقل هستند که خودشان را سیبل سناریوهای شما نکنند و یاد گرفته‌اند صبور و مقاوم و خویشتندار باشند.
بنابراین بازنده این سناریو همان نئورئال‌ها هستند و اگر عقلانیتی هنوز باقی مانده باشد. باید بابت این بی‌تدبیری که ۱۰۰ نفر تظاهرات‌کننده جوان باملاحظه را به یک شهر تظاهرات‌کننده تبدیل کردند باید محاکمه شود.
امروز کردستان بیش از همه ایران ایرانی است، برگردید و ببینید کی به شما آدرس غلط داده تا با امنیتی کردن این استان نان به خون مردم بزند و بخورد. باید روشن شود کدام مقام و مسئولین ملی و محلی با این سناریوی مفتضح و خطرناک برای جوانرود همدلی کردند یا می‌توانستند جلو آن را بگیرند و نگرفتند و سکوت کردند. صاحب این قلم نمی‌تواند مردم را مخاطب قرار دهد چون جوانان شریف و شجاع را می‌بیند که با دست خالی از شما تنها مطالبه عدالت می‌کنند و آزادی، برابری برای همه و چه زیبا که این صدا در تهران و تبریز و زاهدان و اهواز به یک اندازه پژواک دارد. بیاییم از خدای بت شده دهه‌ها عبور کنیم ایمان بیاوریم به خدای تازه‌زنده، که در کنار دخترکان و پسران شجاع و سالم و زیبای این سرزمین سرود عشق و آزادی می‌خوانند. و برای حل مشکلاتمان به جای آن که فرافکنی کنیم آستین بالا بزنیم. اهل تفنگ در هیچ کجا مشکل‌گشا نبوده‌اند برای حل مشکلات ساخته نشده‌اند. مشکلات را اهالی تدبیر و مدارا حل می‌کنند امیدوارم تا دیر نشده دستور بدهید چکمه‌پوشان مقابل مردم صاحبان اصلی مملکت زانو بزنند و مسئولین سیاسی به جای آن که پشت چکمه‌پوشان پناه بگیرند به میان مردم بیایند و حرفشان را بشنوند.
این غزل در عالم مستی سرود/ هر خدای کهنه آمد در سجود (اقبال)

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی