درآمدی بر تاریخچه حزب کارگزاران سازندگی ایران
از گفتمان تا تشکیلات
برای آنهایی که سیاست را تنها با تقسیمبندی به چپ و راست میتوانند تحلیل کنند، شاید سخت باشد توضیحی برای تولد جریانی بیابند که عمدتا سابقه چپ داشت و با شعارهای راست وارد میدان شد. تکنوکراتهایی که فرزندان انقلاب یک دهه قبل ایران محسوب میشدند، در ابتدای دهه 70 و در عصر افول امر سیاسی در جایی میان چپ و راست سنتی سر برآوردند و به دنبال پررنگ کردن مفاهیمی بودند که تا پیش از آن در ادبیات سیاسی ایران جایی نداشت. آنها شاید نخستین جریان هوادار ساختار حاکم بودند که «واقعیت» را از پس شعارهای پررنگی که انقلاب اسلامی و جنگ تحمیلی در تکرار و نهادینه شدن آن در ذهن جمعی ایرانیان نقش اساسی داشتند، به وضوح مشاهده کردند. واقعیتی که پس از فروخوابیدن غبار جنگ و فقدان رهبری کاریزماتیک انقلاب -که برای سران وقت حلّال همه مشکلات عمل بود- جمعی از مدیران وقت را بیدار کرد و همچون فیلی که از تاریکی به در آمده و تازه ابعاد و حجم آن مشخص شده، خود را بر فضای سیاسی آن روزگار تحمیل نمود. از این جهت، شاید کارگزاران نخستین گروهی بودند که لزوم اصلاح وضع موجود را درک کردند و به بازخوانی گفتمان خود در نسبت با انباشتی از مشکلات موجود دست زدند. گفتمان سازندگی ایجاد شد اما چندان باید مراقب دستآوردهای اخلاقی و سیاسی ایران پساانقلاب میبود که عملا نتوانست هژمونی لازم را در کوتاهمدت به دست آورد. تعابیری همچون توسعه، برنامهریزی، مدیریت علمی و انباشت سرمایه که امروز از ارزشهای جامعه ایران محسوب میشوند، در آن دوره با سوءظن زیاد به آنها نگریسته میشد. از همین رو است که گفتمان سازندگی بیش از آن که برای دولت و مدیران آن مشروعیتبخش باشد، خود از سرمایه نمادین دولت و در رأس آن، اکبر هاشمی رفسنجانی خرج کرد تا هنجارهایش که حالا در برنامه اول پنج ساله شکل عملیاتی به خود گرفته بود، بیش از پیش در جامعه نهادینه شوند.
در واقع جراحی اقتصاد ایران چندان دردناک بود که نه جناح چپ حاضر بود از آن حمایت کند و راستها دلیلی برای قمار روی آن مییافتند. گویی تنها گروهی از تکنوکراتها و مدیران که پیشینه اداره جامعه در دولت میرحسین موسوی را نیز در کارنامه داشتند، به این یقین رسیده بودند که مسیر ثبات و پیشرفت کشور تنها از این راه عبور میکند. به همین دلیل، این گروه حتی پس از انتخابات مجلس چهارم نیز برخلاف دوستان چپگرای خود، صحنه سیاسی را ترک نکرد و خیلی زود فهمید که برای ماندن در میدان باید روی پای خود بایستند.
از اینجا به بعد میتوان تاریخ حزب کارگزاران سازندگی ایران را به چهار دوره تقسیم کرد:
یکم) اعلام موجودیت
روز بیست و هفتم دیماه سال 1374 جریانی که مدتها بود در ساختار سیاسی حقیقی ایران حضور داشت، درست 51 روز مانده به انتخابات مجلس پنجم طی بیانیهای اعلام موجودیت کرد. رویدادی که با استقبال چپها و انتقادات گسترده راستگرایان مواجه شد. آن استقبال به دلیل متکثر شدن دوباره فضای سیاسی کشور بود و این هجمه، به این دلیل بود که جناح راست حتی حاضر به دادن پنج کرسی در تهران به کارگزاران به پیشنهاد رئیس جمهور وقت نبودند؛ چه رسد به اینکه بخواهند برای کل کرسیهای مجلس رقابت کنند.
در این بیانیه که به امضای 16 عضو ارشد دولت هاشمی رفسنجانی رسید، آمده بود: «ما مدیران خدمتگزار مردم که به دور از هر وابستگی حزبی تنها به ابتناء بر این حقیقت که عامل مهم خدمت به مردم همبستگی توانمندی را به محوریت فرد بزرگ صحنههای جهاد و اجتهاد شکل داده است، برای ادای وظیفه در این صحنه اعلام حضور مینماییم.» این تأکید بر هویت خدمتگزاری و دوری جستن از وابستگی حزبی البته خیلی زود و با کنارهگیری 10وزیر کابینه وقت از امضاء بیانیه دوم رنگ باخت؛ بیانیهای که محتوای آن به توضیح عوامل همین امر میپرداخت: «ما خدمتگزاران ملت ایران اعلام میداریم بر اساس بررسیهای انجام شده و به خصوص ارشادات و اشارات مقام معظم رهبری، وزرای کابینه امضاکننده بیانیه از انتشار لیست و معرفی داوطلبان (انتخابات مجلس پنجم) خودداری کرده و و با اذن ایشان نامزدهای خدمتگزاران سازندگی ایران بر اساس تأیید معاونان رئیس جمهور و سایر کارگزارانی عرضه خواهد شد که عهدهدار مسئولیت وزارت نباشند.»
به این ترتیب، محمدعلی نجفی(وزیر آموزش و پرورش)، مرتضی محمدخان(وزیر اقتصاد و دارایی)، سیدمحمد غرضی(وزیر پست و تلگراف)، غلامرضا فروزش(وزیر جهاد سازندگی)، اکبر ترکان(وزیر دفاع)، محمدرضا نعمتزاده(وزیر صنایع)، عیسی کلانتری(وزیر کشاورزی)، بیژن نامدار زنگنه(وزیر نیرو)، غلامرضا شافعی(وزیر تعاون) و محمداسماعیل شوشتری(وزیر دادگستری) از کارگزاران کنار رفتند و غلامحسین کرباسچی(شهردار تهران)، محسن نوربخش(رئیس کل بانک مرکزی)، محمد هاشمی رفسنجانی(قائم مقام وزیر امور خارجه)، سیدعطاءاله مهاجرانی(معاون حقوقی و پارلمانی رئیس جمهور)، رضا امرالهی(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان انرژی اتمی) و سیدمصطفی هاشمیطبا(معاون رئیس جمهور و رئیس سازمان تربیت بدنی) رقابت انتخاباتی را ادامه دادند. این تغییر البته هویت سیاسی گروه تازهتأسیس را پررنگتر کرد و فضا را برای تحرک سیاسی آنها هموارتر نمود. به طوری از دو سرلیست فهرست کارگزاران در تهران، یکی به عبداله نوری، وزیر کشور دولتهای اول هاشمی و خاتمی رسید و دیگری به فائزه هاشمی رفسنجانی، دختر رئیس جمهور و پدیده انتخابات مجلس پنجم. فائزه هاشمی که یکی از دو تنی بود که در همان دور نخست انتخابات از تهران به مجلس راه یافتند، در آن دوره به نماد برخاستن طبقه متوسط جدید شهری تبدیل شد. طبقهای که برای اولین بار پس از انقلاب و در پی اصلاحات اقتصادی دولت سازندگی تقویت شده بود و حالا خود را به عنوان یک نیروی اجتماعی مهم عرضه میکرد. این طبقه در انتخابات ریاست جمهوری هفتم نیز بسیج شد و دوم خرداد را آفرید. همگرایی چپها و کارگزارانیها از مجلس آغاز شده بود. آنها فراکسیون مشترکی به رهبری عبداله نوری تأسیس کردند و در انتخابات ریاست جمهوری نیز به صف حامیان سیدمحمد خاتمی، عضو مجمع روحانیون مبارز و وزیر فرهنگ و ارشاد دولت نخست هاشمی پیوستند. به این ترتیب، کارگزارانیها عمدتا توانستند پس از خروج هاشمی از قوه مجریه نیز جایگاه خود را در دولت حفظ کنند. در خارج از دولت نیز کارگزاران یکی از گروههای 18گانه تشکیلدهنده جبهه دوم خرداد بود؛ نهادی برای تصمیمگیری و کنش جمعی احزاب اصلاحطلب که بعدها به شورای هماهنگی جبهه اصلاحات تغییر نام داد.
دوم) کسب مجوز فعالیت
روی کار آمدن دولت اصلاحات و باز شدن فضای سیاسی و فرهنگی کشور، فرصت مغتنمی برای ایجاد و تقویت تشکلهای مدنی و سیاسی بود. کارگزاران نیز از این موقعیت استفاده کرد تا مراحل ثبت و دریافت مجوز را طی کند و تشکیلاتی رسمی با ارکان و اسناد شفاف ایجاد کند. به این ترتیب، در تاریخ بیست و پنجم مردادماه 1378 مجوز رسمی فعالیت «حزب کارگزاران سازندگی ایران» با امضاء عبدالواحد موسوی لاری، وزیر کشور وقت صادر شد. در جمع هیئت مؤسس علاوه بر شش نام پیشین، محمدعلی نجفی(که حالا دیگر رئیس سازمان برنامه و بودجه بود)، فائزه هاشمی رفسنجانی(نماینده تهران در مجلس)، سیدحسین مرعشی(نماینده کرمان در مجلس) و علی هاشمی رفسنجانی نیز حضور داشتند. این جمع 10 نفره به اضافه 12 نفر به انتخاب هیئت مؤسس، نخستین شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران را تشکیل دادند. در این فهرست افراد سرشناسی چون اسحاق جهانگیری، محسن هاشمی رفسنجانی، محمد عطریانفر و دو نماینده دیگر مجلس پنجم نیز حضور داشتند.
نخستین آزمون حزب پس از کسب مجوز فعالیت نیز انتخابات مجلس بود. اکبر هاشمی رفسنجانی، سرشناسترین کاندیدای انتخابات مجلس ششم در میان فهرستهای مختلف اصلاحطلبان تنها در فهرست کارگزاران جای داشت. این امر خود به شکافی میان کارگزاران با لایههای چپتر اصلاحطلبان منجر شد. شکافی که در انتخاباتهای شورای شهر دوم و ریاست جمهوری نهم نیز ادامه یافت. در انتخابات شورای شهر دوم، جبهه مشارکت پیشنهاد کارگزاران را برای ارائه فهرست ائتلافی رد کرد و در انتخابات ریاست جمهوری نهم که اصلاحطلبان در اوج انشقاق و پراکندگی به سر میبردند، نیز کارگزاران ترجیح داد باز هم پشت اکبر هاشمی رفسنجانی بایستد. کاندیدای کارگزاران هر چند در دوره اول پیروز میدان بود، اما در دوره دوم به محمود احمدینژاد باخت تا تاریخ معاصر ایران دچار دوره پیشبینیناپذیر خود شود.
سوم) کارگزاران در جایگاه اپوزیسیون
در سال 1384 راستگرایان سابق و اصولگرایان فعلی در قامت پوپولیسم به قوه مجریه بازگشتند و شعارشان را مخالفت با شیوه مدیریت دولتمردان پیش از خود قرار دادند. هرچند در این دوره، همه اصلاحطلبان نهتنها از حاکمیت که از جامعه مدنی نیز با انواع فشارها حذف شدند اما فضا برای کارگزاران سختتر از باقی جریانها بود. چرا که دولت و وابستگان سیاسی و رسانهای آن، هویت جدید خود را نه فقط در مخالفت با اکبر هاشمی رفسنجانی بلکه با غیریتسازی با شیوه مدیریت علمی و توسعهمحور جعل میکردند. تمامی مفاهیمی که کارگزاران به خصوص در عرصههای اقتصادی، فرهنگی و سیاست خارجی وارد ادبیات سیاسی ایران کرده بود، به یک باره در گفتمان رسمی کشور به عامل اصلی همه مشکلات واقعی و غیرواقعی جامعه تبدیل شد. اگر جایگاه سیاسی کارگزاران در قدرت از دولت دوم اصلاحات رو به افول نهاد و با انتخاباتهای ریاست جمهوری نهم و مجلس هشتم به کلی از بین رفت، حالا گفتمان آزادیخواه، توسعهمحور و صلحطلب کارگزاران نیز با هجمه شدید حکومتِ اینک یکدست شده مواجه بود و این وضعیت با شدتی که هر سال بر آن افزوده میشد، به مدت هشت سال ادامه یافت.
در این دوره، سیاست حزب همکاری نزدیک و هماهنگ با دیگر احزاب اصلاحطلب از یک سو و ایجاد زمینههای گفتگو و هماندیشی اصلاحطلبان با دیگر جریانهای سیاسی منتقد دولت بود. همین نزدیک شدن هر چه بیشتر جریانهای تحولخواه از بخشهای مختلف جغرافیای سیاسی ایران زمینههای گردش بزرگ و تاریخی در انتخابات ریاست جمهوری یازدهم را فراهم کرد.
چهارم) بازگشت به دولت؛ بازگشت به تشکیلات
با روی کار آمدن دولت تدبیر و امید، بخش مهمی از بازسازی و خروج کشور از بحرانهای متعدد و مختلف به تکنوکراتهای کارگزارانی سپرده شد. روحانی که میخواست دولتش را ژنرالها اداره کنند، به مدیران کارکشته و باتجربه روی آورد و البته دستآورد این سیاست، بازگشت ثبات، بهبود همهجانبه شاخصهای توسعه و عبور از بحرانهای سخت بود.
حزب کارگزاران سازندگی ایران علاوه بر نقش تعیینکننده در این حوزه، برنامه خود را در ایجاد هماهنگی و همکاری بیشتر میان اصلاحطلبان ادامه داد. این اما همه داستان نبود.
پس از انتخابات 92، شورای مرکزی حزب ترمیم شد و چهرههای جدیدی را به خود دید تا روشن شود که کارگزاران دیگر نه صرفا حلقه مدیران سابق و فعلی نظام که تشکیلاتی برای اقشار مختلف اجتماعی است. دعوت داوطلبانه از کارآفرینان و فعالان اقتصادی بخش خصوصی، روزنامهنگاران، زنان و فعالان سابق دانشجویی برای پیوستن به بالاترین رکن حزب گامی بود در جهت بازسازی تشکیلاتی کارگزاران. همچنین تدوین دورنمای تشکیلاتی حزب که با هماندیشی و همکاری اعضای قدیم و جدید ترسیم شد، نشان داد که این روند تصمیمی جدی، آگاهانه و برنامهریزی شده است.
گام بعدی، برگزاری کنگره و سپردن اختیارات هیئت مؤسس به آن بود. در مردادماه 1394 پیشکنگره حزب و شش ماه بعد، نخستین کنگره رسمی حزب کارگزاران سازندگی ایران برگزار شد. در این کنگره، علاوه بر تصویب سند مواضع حزب، طبق اساسنامه، نیمی از کرسیهای شورای مرکزی نیز به آرای اعضا سپرده شد.
سال 1395، سال برگزاری کنگرههای استانی حزب بود تا شعب کارگزاران در سراسر کشور بیش از پیش رونق بیابند. فروردینماه 1396 و در دومین کنگره حزب کارگزاران سازندگی ایران، بخش دوم کرسیهای حزب که حالا به 35نفر افزایش یافته بود، در معرض رأی اعضای حزب قرار گرفت.
به این ترتیب، سیاستهای تشکیلاتی کارگزاران با نظر و تأکید سابقون حزب مجدانه دنبال شد تا حزب کارگزاران سازندگی ایران اکنون و پس از فقدان ناگهانی آیتالله هاشمی رفسنجانی، ستون محکمی برای برنامهها و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود داشته باشد.