یادداشت

آیا اقتصاد ایران واقعا در حال فروپاشی است؟

ستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعالستاره غیر فعال
 

سعید لیلاز

عضو شورای مرکزی حزب کارگزاران سازندگی ایران

 

اگر فضای عمومی کشور را نگاه کنیم، آنچه در شبکه‌های اجتماعی می‌گذرد، آنچه در بین روشنفکران است، آنچه در بین برخی از مسئولین در جلسات خصوصی بیان می‌شود، فضایی حیرت‌آور را در مورد آینده ایران از لحاظ اقتصادی و اجتماعی ترسیم می‌کند.

 دو هفته پیش کنفرانس اقتصاد ایران برگزار شد، کنفرانسی که محصول دو سال زحمات 170 اقتصاددان کشور بود. فکر می‌کنم هرگز چنین تجلی عمیقی از اندیشه اقتصاددانان کشور به صورت یکجا و انباشته نداشته‌ایم.

پیش از این مدام از قید چالش برای اشاره به وضعیت کشور استفاده می‌شد ولی واقعیت این است که در برخی حوزه‌ها مانند تامین اجتماعی به سمت ویرانی می‌رویم. به غیر از این در برخی حوزه‌های دیگر مانند بیکاری، محیط زیست و آب دچار بحران‌های بسیار عمیق و خطرناکی شده‌ایم.

سال 1384 اقتصاد ایران هزاران مشکل داشت که به نظر می‌رسد هیچ کدام لاینحل نبودند ولی در حال حاضر به همان تعداد هزار مشکل را داریم، اما به نظر می‌رسد که هیچ کدامشان حل‌شدنی نباشد و برخی از آنها به پایین‌ترین ستون‌های سیاسی کشور هم رسیده است. نکته جالب توجه اینجاست که رئیس‌جمهور محترم دولت قبل که مدافع سرسخت نظام بودند، اکنون به اپوزیسیون تبدیل شده‌اند و این یعنی ممکن است که این روند و تولید چنین افراد و رویکردهایی همچنان ادامه یابد و معنای دقیق این فرآیند نوعی از بحران جدی است.

امروز هم می‌توانم لیستی از مشکلات را در مورد وضعیت عمومی اقتصادی کشور نام ببرم. مانند اینکه سرانه مصرف در کشور نصف شده، سه میلیون و دویست هزار نفر در ایران کالری کافی در روز دریافت نمی‌کنند و البته وضعیت کارمندانی که در دهه 70 شرایط مساعدی داشتند و امروز سقوط کرده‌اند. نکته جالب اینجاست که در دهه چهارم انقلاب وقتی مسئولان قصد دارند به آمارهای اینگونه اشاره کنند، می‌گویند تنها چهار درصد مردم ایران شب‌ها گرسنه می‌خوابند و هیچ‌کس هم حساب نمی‌کند که این عدد یعنی چند نفر.

این وضعیت اسفبار در مورد حوزه‌های دیگر هم وجود دارد. مثال روشن آن هم شبکه بانکی است و البته همچنان می‌گویند که این شبکه بانکی محصول همان دولتی است که امروز هم‌پیمانان سابقش مانند جزامی‌ها از آن دوری و اعلام برائت می‌کنند.

همه این مسائل به موضوع بزرگتری بازمی‌گردد. متاسفانه اکنون در حاکمیت دوگانه گرفتار شده‌ایم. یک مصداق روشن از تاثیر حاکمیت دوگانه بر نظام اقتصادی و زندگی مردم، بحث موسسات مالی و اعتباری است. متاسفانه یکسری افراد در نظام اقتصادی ایران موسسات مالی و اعتباری را به شکلی دلخواه ایجاد کردند و نظام بانکی را به انحصار درآوردند. همین گروه نرخ سودهایشان را بالا بردند و با مکانیزم‌هایی مانند اینکه تورم را کاهش دادند و سود را بالابردند، میلیاردها تومان از پول مردم را جذب کردند. همان گروه این پول را برداشتند و رفتند و الان هم خبری ازشان نیست. همین‌ها تظاهرات راه انداختند، به بانک مرکزی فشار می‌آورند و حالا هم کسانی که پول مردم را خورده‌اند، می‌آیند و می‌گویند که چه کار خوبی کردید که پول مردم را از جیب دولت دادید. این رفتارها سازمان‌یافته به نظر می‌رسد و می‌توان با جزئیات به آنها پرداخت.

امروز می‌دانیم که با بحران محیط زیست، آب و هوا و چالش‌های بسیار بزرگ بین‌المللی مواجه هستیم، اما تصور می‌کنم که در ایران یک مشکل بزرگ بیشتر نداریم و آن هم «بحران مدیریت» است. در حال حاضر علاوه بر این بحران، دو بحران دیگر هم وجود دارد که ذیل همین موضوع بحران مدیریت طبقه‌بندی می‌شود. بحران سرمایه‌گذاری و بحران فقدان کارآمدی در نظام اقتصادی.

ساختار اقتصادی - اجتماعی ایران از کارآمدگی افتاده است. از سال 1381 به ازای هر دو و نیم میلیارد دلار، یک درصد رشد اقتصادی در کشور وجود داشت. بحران بهره‌روی باعث شد تا به ازای 25 میلیارد دلار به این رشد برسیم و در دولت آقای روحانی هم با وجود اصلاحاتی که انجام شد همچنان برای این میزان رشد نیاز به ده تا دوازده میلیارد دلار وجود دارد.

همیشه روی آینه‌های اتومبیل می‌نوشتند که این آینه ها وقایع را ممکن است که بزرگ‌تر و نزدیک‌تر نشان دهند. در حال حاضر این کار در شبکه‌های اجتماعی اتفاق می‌افتد. به این معنا که مشکلات بزرگی وجود دارد ولی بازتاب این مشکلات در شبکه‌های مجازی به شکل فاجعه است ولی واقعیت اقتصاد ایران این است که ما به فروپاشی اقتصادی نرسیده‌ایم ولی در آستانه نیاز به جراحی بزرگ و عمیق قرار داریم. در بحث ستاره‌شناسی، اصلاحی به نام «افق رویداد» وجود دارد. یعنی اشیا و حتی نور اگر به این نقطه برسند، دیگر امکان بازگشت و فرار از سیاهچاله را ندارند. واقعیت این است که ما هنوز به افق رویداد نرسیده‌ایم.

این بازی خطرناکی است که برخی فکر می‌کنند که می‌توانند نقش گورباچف را بازی کرده و فضای ایران را بی‌ثبات کنند و تغییرات اجتماعی سرعت بیشتری ببخشند. هدفشان شاید این باشد که تغییرات وسیع را بخواهند و با این موضع‌گیری‌ها بعد از تغییرات اعلام کنند که آنها در ابتدای صف ایستاده بودند. ما باید دقت کنیم که اسیر این بازی نشویم.

به این اعداد توجه کنید: رشد اقتصادی کشور طی 6 ماه ابتدای امسال 6 درصده بوده است، امروز بین 20 تا 25 میلیون بیشتر از سال 1391 تولید داریم (البته تولید خالص مواد غذایی کشور 5.5 تا 6 میلیارد دلار کمتر از سال 391 است)، امسال یک میلیون و 600 هزار دستگاه خودرو به جامعه فرودست و متوسط فروخته‌ایم، طبقه کارگر کشور امسال به قیمت ثابت سال 1392 قدرت خرید بیشتری پیدا کرده است، سال گذشته دولت 17 هزار میلیارد تومان گندم خرید و به معنای دولت هر کیلوگرم پولی که برای مواد غذایی می‌داد، دو برابر قیمت جهانی بود و البته بعد از نیم قرن قاچاق گندم به کشور محدود شد. همه اینها نشان می‌دهد که وضعیت به آن میزان که می‌گویند وخیم نیست. البته هنوز از لبه پرتگاه نجات پیدا نکرده‌ایم اما میزان ابراز بحران هم شبیه آنچه با اغراق گفته می‌شود، نیست. در جاهایی هم شیب منفی وجود دارد ولی با سرعت بسیار کمتر از گذشته.

اما امروز می‌توانیم این انتقاد را از آقای روحانی داشته باشیم که پس از انتخابات امسال، سرعت تحولات اقتصادی کم شده است. همچنین رابطه آقای روحانی با روشنفکران به عنوان حلقه واسط میان دولت و مردم مختل شده است. اما این اخلال نباید باعث شود که اگر شیشه کثیف است، ما پشت شیشه را هم کثیف ببینیم.

امروز ممکن است که هرکدام از ما دلگیری‌ای از دولت داشته باشیم و این طبیعی است چراکه درون دولت به لحاظ سیاسی تحولات مهمی رخ داده است و این تحولات به سمتی رفته که باعث شده وقتی دولت دست به اقدامی در جهت اصلاح می‌زند، بازتاب درستی در مردم نداشته باشد. نمونه بارز آن هم موضوع بودجه سال 1397 است که بیشترین واکنش را طی 15 سال اخیر داشت. در مورد زلزله کرمانشاه هم می‌توان اشاره کرد که هم سپاه اقدامات خوبی انجام داد و هم دولت حضور خوبی داشت. در زلزله‌های قبلی مثلا 40 هزار کشته داشتیم و 400 مجروح و اینبار 40 هزار مجروح داشتیم و 400 کشته ولی به دلیل بزرگنمایی‌هایی که در فضای مجازی شد، کار خوب دولت هم دیده نشد. البته دولت هم با سوء تفاهماتی که با جامعه روشنفکری ایجاد کرده، به این اخلال دامن زده است.

نمونه دیگر موضوع عوارض خروج از کشور است. من مسافرت‌های کاری بسیاری دارم ولی با این وجود معتقدم که عدد عوارض باید بیش از این‌ها افزایش می‌یافت. کشوری که با نظم جهانی درمی‌افتد و سالیانه خیل کثیری را روانه سفر تفریحی به تایلند و... می‌کند، یک جای کارش می‌لنگد. سالیانه 9 میلیون سفر خارجی انجام می‌شود که اگر همین عدد به هشت میلیون سفر برسد، دو میلیارد دلار مصارف ارزی کشور کم می‌شود.

حدود 23 سال پیش در مقاله‌ای نوشتم که در کشورهای نفتی مردم فرق میلیون و میلیارد را خیلی تشخیص نمی‌دهند. حتی اقتصاددان‌ها هم تشخیص نمی‌دهند ولی اهل فن می‌دانند دومیلیارد دلار چه رقم بزرگی است که تنها با یک میلیون سفر خارجی کمتر محقق می‌شود.

موضوع امروز اقتصاد ایران، عاقلانه هزینه کردن منابع است. امروز هم نگاه دولت می‌تواند این باشد که اولویت‌های هزینه‌ای خود را مشخص کند. هزینه دفاعی، هزینه معیشت مردم و هزینه‌های عمرانی سه سرفصل مهم هستند و موارد دیگر را باید با دقت در موردشان تصمیم گرفت و حداقل اینکه بودجه برخی از نهادها را حذف کند.

به هرحال دولت آقای روحانی چاره‌ای به غیر از حرکت در همین مسیری که می‌رود ندارد و ما به باید فشار بیشتری وارد کنیم که هم اصلاحات ساختاری اقتصادی جدی‌تر شود و هم اینکه سرعت بیشتری پیدا کند. بیان این جمله که کشور به سمت فروپاشی می‌رود و تکرار مدام آن هیچ سودی برای کسی ندارد. امروز باید باور کنیم که شاخص ها در قیاس با پنج سال قبل بهتر شده است. امروز به طور خاص 10 درصد ثروت بیشتر در مقایسه با سال 90 داریم. به طور حتم قدرت خرید مردم 20 تا 25 درصد بهتر شده است و این یعنی از نظر اجتماعی هم وضعیت بهتری پیدا کرده‌ایم.

اما امروز باید با دقت به سمت اصلاح اقتصادی برویم، رابطه با روشنفکران و مردم را بهتر کنیم و ضرورت این اصلاحات را هم به آنها تفهیم کنیم. در اینصورت است که می‌توان امیدواری بیشتری به آینده داشت.

منبع: روزنامه سازندگی

حزب کارگزاران سازندگی

تماس با ما

آدرس: تهران، خیابان پاسداران، انتهای نگارستان پنجم، پلاک 8

تلفن: 22841608 (021)

ایمیل: info @ kargozaran.net

نقشه

کارگزاران در شبکه های اجتماعی